چرخۀ نيلوفريها
شايد نميداني كه اندام پريها
مثل تو ميمانند، امّا دلبريها
در تو شكوفا ميشود، در تو روان است
سرچشمههاي عاشقيها، شاعريها
پلكي بزن تا با نگاهت پر بگيرند
پروانهها از پيلۀ نا باوريها
خورشيد! تا از بام من سر برنياري
سرميكشند از بام من خاكستريها
از هر چه توفان، بيامان سبقت گرفتي
اي ترك شهرآشوب در غارتگريها
تا موجموج گيسوانت را گشودي
افتاد دنبالت نگاه روسريها
عمري ست چشم آبي ات را در طواف اند
آبيترينها، چرخۀ نيلوفريها
پس شهرزادي شو هزار و يك شبم را
اي بانوي افسانهها، افسونگريها
سهم من از تو گريههاي ناگزير است
لبخندها همواره سهم ديگريها
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 16:27 توسط علی رضا قزوه
|