اخیرا مجموعه اشعارم را با نام "سوره انگور" روانه چاپ کرده ام. گزیده با غزل ها و شعرهای دیگرم که از هفت دفتر شعر چاپ شده و نشده انتخاب شده است.  این  دو غزل از این دفتر تقدیم می شود:

 

شب پيش، گم کرده بودم سرم را

و گم کردم امروز، بال و پرم را

 

تنم را سحر غسل دادند ياران

در آبي که مي‌برد چشمِ ترم را

 

و امروز بردند بر دوش توفان

همين پيش پاي تو خاکسترم را

 

خدايا کجا دفن کردند امشب

من و پيکر خوني باورم را؟

 

مرا برمگردان به دنيا، ندارم

تواني که بالا بگيرم سرم را

                                                      آذر ماه 1369

 

 

 

ليلي گذشت و مجنون حالي خراب دارد

گفتم نگريم امّا ديدم ثواب دارد

 

مجنون منم كه ماندم، اين خاك،‌ خاك ليلي‌ست

اي كاروان بياييد، اين چاه، آب دارد

 

چرخي زنيم در خود، بي خود ز خود،  بچرخيم

دنيا پر است از چرخ، دنيا شتاب دارد

 

سر مي گذارم امشب بر بالش قيامت

مژگان سر به زیرم، عمري‌ست خواب دارد

 

از وحشت قيامت، زاهد مرا مترسان

ترس از قيامتم نيست، دنيا حساب دارد

                                          شهریور ماه 1384